آموزش نماز

                                                  

تأليف:

محدث عصر علامه

محمد ناصر الدين آلبانى

 

ترجمه:

 حسين تاجي گله داري

مشخصات کتاب

 

اسم کتاب:

 - به عربي: مختصر صفة صلاة النبي -صلى الله عليه وسلم-

 - به فارسي: مختصر روش نماز پيامبر r

مؤلف: - - - شيخ محمد ناصر الدين آلباني

مترجم: - - - - -  حسين تاجى گله دارى

آشنايي با مؤلف

 

علامة محدث محمد ناصر الدين آلباني در سال 1333هـ.ق مطابق با 1914م در شهر «آشکو دره» پايتخت حکومت آلباني در خانواده‌اي فقير, متدين و اهل علم ديده به جهان گشود.

پدرش «نوح نجاتي» بعد از اينکه دروس ديني را در مدارس ديني آستانة قديم «استانبول» امروزي, پايتخت دولت عثماني فرا گرفت, براي خدمت دين و آموزش مردم به سرزمينش آلباني برگشت, و مردم براي يادگرفتن امور شرعي به وي مراجعه مى کردند.

 

مهاجرت به شام:

ديري نگذشت که حکومت آلباني را فردي لائيک بنام احمد زوغو بدست گرفت, و مسلمانان تحت فشار شديدي قرار گرفتند, او کشف حجاب و پوشيدن لباسهاي غربي را اجباري نمود, همين مسأله باعث شد تا پدر شيخ وعدة کثيري براي حفظ دين و ايمان و آيندة فرزندان به فکر هجرت بيفتند. و شهر دمشق را که در سرزمين شام قرار دارد انتخاب نمودند. آنهم بخاطر فضائلي که سرزمين شام از آن برخوردار است و دعايي که از رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- در حق آن سرزمين روايت شده است.

 

آغاز زندگي علمي:

محمد ناصر الدين کودکي 9 ساله بود که همراه پدرش به شام هجرت نمود. و براي اولين بار به مدرسه ابتدائي «اسعاف خيري» در دمشق پا گذاشت, اما چون پدرش نظام آموزشي مدرسه را براي فرزندش کافي و کامل نمى دانست, پس از پايان دوره ابتدائي وي را از مدرسه بيرون نمود, و خودش با يک برنامه ريزي دقيق, علمي و فشرده به آموزش وي همت گماشت, و قرآن, تجويد, نحو و صرف و فقه مذهب حنفي به وي آموخت.

همچنين محمد ناصر الدين بعضي از علوم ديني و عربي را نزد بعضي از دوستان پدرش مثل شيخ «سعيد برهاني» فرا گرفت.

و هنگاميکه علامة حلب در آن زمان شيخ «راغب طباخ» از نبوغ و علاقة وي به علم حديث مطلع گرديد براي بزرگداشت و اعتراف به فضل و بزرگي اش اجازه روايت حديث به وي اعطا فرمود.

شيخ هنوز بيست بهار از عمر مبارکش نگذشته بود که پس از مطالعة مجله «المنار» برشتة تحرير شيخ رشيد رضا, بسوي علم حديث روي آورد. از زبان خود شيخ بشنويم که مى گويد: روزي در يکي از کتابفروشى ها يک شماره از مجلة «المنار» را ديدم, که در آن سيد رشيد رضا, دربارة کتاب احياء علوم الدين غزالي, و خوبى ها و اشکالاتي که در اين کتاب وجود دارد بحثي علمي نموده بود, من براي اولين بار چنين نقد علمي را مى ديدم, همين مسأله باعث شد تا تمام مجله را بخوانم, و آنگاه تخريج حافظ «عراقي» را بر کتاب «احياء علوم» مطالعه و بررسي کنم, و چون خريدن پول کتاب را نداشتم آنرا به عاريت گرفتم و خواندم, وقتي که آن تخريج دقيق را ديدم, تصميم گرفتم از آن کتاب نسخه برداري کنم, و گمان مى کنم اين کوشش و تلاشي که در اين راه صرف نمودم مرا تشويق کرد, و به ادامه اين کار علاقه‌ مند ساخت.

و شيخ اولين کار علمي خود را بر کتاب حافظ «عراقي» (المغني عن حمل الأسفار, تخريج إحياء علوم) آغاز نمود. و بعدها مى فرمود: «از لطف و مرحمت خداوند در اين کتاب فوايدي بسيار پيدا کردم».

شيخ ناصر حرفه ساعت سازي را از پدر آموخت و در اين فن استادي ماهر گرديد, و از اين راه امرار معاش مى نمود.

و شيخ مى گفت: «نعمت ‌هاي خداوند بر من بي شمار است, شايد مهمترين آنها دو تا باشد: هجرت پدرم به شام و آموزش حرفه ساعت سازي به من».

شيخ هر چه بزرگتر مى شد, و معلومات وي افزوده مى گرديد, به همان اندازه عطش علمي او افزايش مى يافت و به کتاب و مطالعه گرايش بيشتري پيدا مى کرد, و براي رفع اين عطش علمي راه مطالعه را در پيش گرفت, چون کتابهاي مورد احتياج خود را نمى توانست خريداري نمايد, و نيز در ميان کتابهاي پدرش يافت نمى شد, به بزرگترين کتابخانة شام يعني «کتابخانه ظاهريه» روي آورد, در آن کتابخانه علاوه از کتابهاي چاپي هزاران جلد از نسخه‌ هاي خطي و نادر وجود داشت. و شيخ مانند يک کارمند کتابخانه در تابستان و زمستان روزانه شش تا هفت ساعت براي مطالعه و نسخه برداري در آنجا مى نشست و با همتي خستگى ناپذير مشغول مطالعه و جستجو و نوت برداري مى شد, بطوري که ساعت کار کارمندان کتابخانه تمام مى شد ولي شيخ همچنان سرگرم مطالعه و بحث بود. بعد از مدتي کليد کتابخانه به ايشان داده و اتاقي به وي اختصاص داده شد, آنگاه قبل از کارمندان به کتابخانه مى آمد و بعد از آنها بيرون مى رفت, و گاهي آنقدر سرگرم بحث و مطالعه مى شد که غذا خوردن را فراموش مى کرد, و بعضي وقتها دکان ساعت سازي را مى بست و به کتابخانه مى رفت و بيش از دوازده ساعت پي در پي به بحث و مطالعه مى پرداخت, نتيجه اين مطالعات و تحقيقات در تأليفات گرانبهاي شيخ و در فهرست نمودن کتابهاي حديث که براي کتابخانة ظاهريه تهيه نموده بخوبي هويدا و آشکار است. حديث و کلام رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- براي راهنمايي و ارشاد شيخ آلباني بحدّي مؤثر بود، و به وي کمک نمود تا راه و روش سلف را انتخاب نمايد، و پرچم يگانه پرستي را بدوش بگيرد، و با خرافات و شطحات صوفى گري به مبارزه بر خيزد و با پيروان آنها جدال و مناقشه نمايد.

شيخ با برگزار کردن جلسه ‌هاي علمي در مساجد و منازل, و همچنين مسافرت به شهرهاي ديگر مانند «حلب», «لاذقيه», «حمص», «حماه», وغيره, توانست مردم را بسوي اين دو اصل مهم قرآن و سنت به روش سلف دعوت دهد, و روح تحقيق و پژوهش در علم روايت و درايت بين جوانان بار ديگر زنده نمايد.

دعوت شيخ تنها در داخل کشور سوريه محدود نمى شد بلکه به کشورهاي هم جوار و همسايه آن مانند «اردن» و«لبنان» نيز تأثير گذاشت.

 

شيخ در دانشگاه اسلامي مدينه:

هنگامي که آوازه و شهرت شيخ در آفاق پيچيد, و علم و معرفت ايشان دربارة علم حديث بر سر زبانها افتاد, براي تدريس و استادي کرسي حديث در دانشگاه اسلامي مدينه فراخوانده شد و مدت 3 سال در آن ديار مقدس تدريس نمود.

ولي حاسدين و حاقدين و درباريان و کساني که با گسترش علم و آگاهي مخصوصاً علم حديث و بررسي اسانيد, ـ که شيخ از احياء کننده گان آن بود ـ منافع خود را در خطر مى ديدند آرام ننشستند, و با حيله ونيرنگ و دروغ و بهتان و تقرب به حکام, توانستند بيشتر از شش ماه شيخ را به زندان بياندازند, و شيخ قبل از اين هم در سال 1967م به مدت يکماه زنداني شده بود.

شيخ از خلوت زندان استفاده نمود. از آن جمله «صحيح مسلم» را مختصر نمود, قابل ذکر است که اين غير از آن مختصري که امام منذري انجام داد، که شيخ آن را نيز تحقيق نموده است.

زندان هرگز باعث نشد تا شيخ راه دعوت و مبارزه را رها نمايد، بلکه در زندان هم زندانى ها را بسوي قرآن و سنت دعوت مى كرد, و در زندان نماز جمعه و جماعت بر پا مى نمود.

شيخ آلباني, بعد از آزادي از زندان مسير دعوت و مبارزه را ادامه داد, تا اينکه اهل بدعت و درباريان عرصه را بر شيخ تنگ کردند تا آنجائي که شيخ مجبور به مهاجرت شد, آنگاه از سوريه به اردن هجرت نمود, و بعد دوباره به سوريه برگشت, و از آنجا به بيروت، سپس به امارات، و در نهايت به اردن رحل افکند و در شهر «عَمَّان» پايتخت اردن مسکن گزيد.

 

تأليفات و تحقيقات:

شيخ کتابهاي بسياري را تحقيق و تخريج نموده, و کتابهاي متعددي نيز تأليف نموده است, و بيشتر کتابهاي شيخ تا بحال چاپ نشده است, فقط در حدود چهل کتاب تا بحال چاپ گرديده است.

و در سال 1999 ميلادي جايزه بين المللي ملک فيصل بخاطر خدمات ارزنده‌ى وي درباره کتابهاي حديث و سنت پيغمبر اکرم -صلى الله عليه وآله وسلم- به وي تعلق گرفت.

برخي از کتابهاي شيخ عبارتند از:

1ـ صلاة العيدين، 2ـ مناسک الحج، 3ـ فهرس مسند الإمام أحمد، 4 ـ نقد نصوص حديثية في الثقافة الإسلامية، 5 ـ الحديث حجة بنفسه في العقائد والأحکام، 6 ـ منـزلة السنة في الإسلام، 7 ـ سلسلة الأحاديث الصحيحة في الإسلام، 8 ـ سلسلة الأحاديث الضعيفة، 9 ـ خطبة الحاجـة، 10 ـ صفـة صـلاة النبي –صلى الله عليه وآله وسلم-، إرواء الغليل، 11ـ تمام المنَّة في التعليق علي فقه السنَّة، 13 ـ  ظلال الجنَّة، 14 ـ نيل المرام، 15 ـ صحيح الجامع الصغير و زيادته، 16 ـ نصب المجانيق. و دهها کتاب ديگر.

 

شاگردان شيخ:

شيخ شاگردان بسياري را تربيت نموده و عده ‌اي بي شمار از محضر ايشان کسب فيض نمودند که ما برخي از معروفترين آنها را ذکر مى کنيم:

1 ـ حمدي عبدالمجيد.

 2 ـ عبدالرحمن عبدالخالق.

3 ـ دکتر عمر سليمان الأشقر.

4 ـ خيرالدين وائلي.

5 ـ محمد عيد عباسي.

6 ـ محمد ابراهيم شقره.

7 ـ عبدالرحمن عبدالصمد.

8 ـ مقبل بن هادي الوادعي.

9 ـ زهير الشاويش.

10 ـ علي خشان.

11 ـ محمد جميل زينو.

12 ـ علي حسن عبدالحميد.

13 ـ أبو إسحاق الحويني.

14 ـ محمد إبراهيم الشيباني.

15 ـ دکتر عاصم القريوتي.

 

بيماري و وفات:

شيخ در اواخر حياتش دچار بيماريهاي سختي شدند بحدّي که در روز وفات وزن ايشان کمتر از 30 کيلوگرم شده بود, ولي با اين وجود از فضل و کرم خداوند عقل و حافظه و ذهنش سالم بود و کساني که به عيادتش مى آمدند برخي را با نام و برخي ديگر را با شکل و قيافه مى شناخت. در ايام بيماري هرگاه احساس مى کرد که کمي حالش بهتر است به بحث و جستجو و مطالعه مشغول مى شد و اگر توانايي نداشت به يکي از فرزندان و يا کساني که اطراف او بودند دستور مى داد که فلان کتاب را بياوريد و برايم بخوانيد.

و اينچنين شيخ بزرگوار 60 سال از عمر مبارکش را در خدمت قرآن و سنت رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- سپري نمود تا اينکه قبل از غروب آفتاب روز شنبه در 22 جمادي اول 1420هـ.ق مطابق با 2/10/1999م در سن 85  سالگي دعوت حق را لبيک گفت, و دار فاني را بسوي سراي باقي شتافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

«مترجم»

 

 

                                           

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله. أما بعد:

پس از اينكه چند نفر از دوستان و برادران پيشنهاد نمودند که کتابم «صفة صلاة النبي -صلى الله عليه وسلم- من التكبير إلى التسليم کأنَّک تراها» را تلخيص نمايم، بگونه ‌اي که خلاصه ‌وار و قابل فهم براي عامه‌ي مردم باشد.

اين پيشنهاد را مبارک و ميمون ديدم و آنرا هم راستا با درون خويش يافتم چرا که مدت زمان زيادي بود چنين فکري را داشتم و موقعيکه چنين پيشنهادي را از برادر و دوستي شنيدم مرا بر آن داشت که بطور موقت، مقداري از اوقاتم که بسيار به امور علمي مستغرق است بکاهم و به آن اختصاص دهم، پس به تحقق اين پيشنهاد بر حسب طاقت و توانم پرداختم به اميد اينکه خداوند مولي -سبحانه وتعالي- آنرا خالصانه براي درگاه کريمش قرار دهد و برادران مسلمانم از آن بهره و سود برند.

در آن بعضي فوائد زائد را بر (صفت «نماز») بخاطر يادآوري افزودم و بيان صفت را در بين تلخيص ويرايش و آراسته نمودم همچنانکه توجه خاصي را به شرح بعضي از الفاظ وارده در بعضي جملات حديث يا اذکار داده ‌اند.

در آن سر فصل ‌ها و عنوان ‌هاي اصلي را قرار داده ‌ام و شامل عنوان‌ هاي فرعي زيادي که جنبه‌ توضيحي دارند مي ‌باشد، و در زير آن مسائلِ کتاب را با شماره ‌هاي ترتيبي آورده ‌ام، هر مسأله‌ اي که حکم آن رکن يا واجب است، به صراحت حکم آن را بيان نموده‌ ام، و در مواردي که از بيان حکم آن سکوت شده بيانگر اين است که از زمرة سنّت‌ها مي ‌باشد، و در بعضي از اين موارد احتمال قول به واجب بودن هست، و جزميت به واجب بودن يا سنت بودن آن با تحقيق‌ علمي منافات دارد.

رکن: چيزي است که بوسيله‌ي آن، شيءي که در آن است کامل مي ‌شود، و عدم وجودش باعث بطلان «و عدم» چيزي مي‌ شود که جزء رکن آن است، مانند رکوع در نماز که رکن نماز است، و عدم رکن در نماز باعث باطل شدن نماز است[1].

شرط: همانند رکن است با اين تفاوت که شرط خارج از ماهيت مشروط است، همانند وضو در نماز که نماز بدون وضو صحيح نيست[2].

واجب: امر به واجب بودن در قرآن و سنت ثابت شده و دليلي بر رکن بودن يا شرط بودن آن وجود ندارد، و فاعلش ثواب مي‌برد، و تارکش مستوجب عقاب و عذاب است، بجز در حالت عذر.

واجب همانند فرض است، و تفاوت آنها اصطلاحي است که بوجود آمده و هيچ گونه دليلي بر آن نيست.

سنّت: آن است که پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بر عبادات بطور دائم يا غالب مواظبت داشته و «عمل نموده است»، بر آن امر ايجابي نفرموده و فاعلش ثواب مي ‌برد، و تارکش دچار عقاب و عتاب نمي‌ شود.

اما حديثي که بعضي از مقلدين آنرا بيان مي ‌کنند «و بدان استناد مي ‌کنند» و آنرا به پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نسبت مي ‌دهند که: «من ترک سنتي لم تنله شفاعتي» (هر کس سنت مرا ترک گويد، شفاعتم شامل او نمي ‌شود) اين حديث هيچ اصلي مبني به اينکه از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- باشد ندارد. در اين حالت جايز نيست نسبت اين سخن به پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- از ترس «ممنوع و حرام بودن» نسبت دادن سخناني که شخص از خود در آورده و به پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نسبت داده است، چرا که رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- مي ‌فرمايد: «من قال عليَّ ما لم أقل فليتبوأ مقعده من النار». (هر کس بر من سخني را نسبت دهد که آنرا نگفته‌ام، جايگاهش را براي آتش آماده نمايد).

نکته قابل ذکر و مهم اين است که من خود را در اصل ملتزم به هيچ يک از مذاهب اربعه‌ي رايج و پيروي شده، نکرده ‌ام و «در اين زمينه» مسلک اهل حديث را پيموده‌ ام؛ راه کسانيکه هر چيزي را که از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- از حديث ثابت شده، اخذ کرده‌اند و بدين خاطر مذهب و راه آنان از مذاهب ديگر قوي‌ تر است، بگونه ‌اي که منصفانه هر مذهبي بدان شهادت داده ‌اند، از جمله‌ي آنان علامه ابوالحسنات لکنوي حنفي است که گفته است: چگونه آنان مردود اند در حاليکه آنان وارثان به حق پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم-، و جانشينان بر صدق شريعتش هستند، خداوند ما را از زمره‌ي آنان محشور فرمايد و ما را بر محبت و راه و روش آنان بميراند».

و امام احمد بن حنبل ـ خداوند او را رحمت فرمايد ـ گفته است:

دين النبي محمد أخبار

 

نعم العطية للفتي آثارُ

لا ترغبن عن الحديث وآله

 

فالرأي ليل والحديث نهار

ولَربما جهل الفتى أثر الهدي

 

والشمس بازغة لها أنوارُ

1-  دين پيامبر محمد -صلى الله عليه وآله وسلم- حديث است، احاديث و آثار پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- خوب هديه‌ ايست براي جوانمردان.

2-  از حديث و پيروانش پرهيز مکن چرا که رأي و نظر همانند شب است و حديث همانند روز.

3-  چه بسا جهل شخصي نسبت به تأثير سنت نبوي همانند خورشيد تاباني است که نورافشاني مي ‌کند (ولي باز اشخاصي با اين وجود آنرا نمي ‌بينند).

دمشق 26 صفر 1392

محمد ناصرالدين آلباني


  منابع


1 و 2- رکن جزء ماهيت شيء است، ولي شرط خارج از ماهيت شيء است، و عدم هر دو باعث عدم شيء، و وجودشان باعث وجود مي ‌شود. (مترجم).

1 ـ رو به قبله کردن

 

اي مسلمان! هر گاه براي نماز برخاستي, در هر جا که هستي, در نمازهاي فرض و سنت بسوي کعبه روي آور, و رو کردن بسوي قبله رکني از ارکان نماز است که بدون بجاي آوردن اين رکن نماز درست نخواهد بود.

ولي در ميدان جنگ و ترس, رو به قبله نمودن ساقط مى گردد.

* و هچنين (رو کردن به قبله) از کسي که توانايي آنرا نداشته باشد مثل: بيمار، و کسي که سوار بر کشتي, ماشين و يا هواپيما است و بيم آن مى رود که وقت نمازش فوت گردد, ساقط مى شود.

* و کسي که سوار يا مسافر در ماشين بود و نماز نفل يا وتر مى خواند رو به قبله ايستادن از وي ساقط مى گردد. ولي هنگام تکبير اول رو به قبله نمايد مستحب است, سپس به هر سمتي که مسيرش هست, برود بلا مانع است.

* و هر کسي که کعبه (بيت الله) را مى بيند بر وي واجب است که بسوي آن رخ نمايد و اما اگر کعبه را نمى بيند رو کردن به جهت آن کافي است.

حکم اشتباه در نماز خواندن بطرف غير قبله

 

* اگر كسى به علت ابري بودن هوا يا علت ديگري بعد از تلاش و جستجو به سمت غير قبله نماز خواند, نمازش درست است, و بر وي اعاده لازم نيست.

* و اگر کسي در حال نماز خواندن اشتباه کرده بود و شخصي که به وي اعتماد دارد, آمد و او را از جهت قبله آگاه ساخت در اين صورت بر وي لازم است که بي ترديد به سمت قبله روي نمايد, و نمازش درست است.

2 ـ بر پا ايستادن

 

بر نمازگزار واجب است که ايستاده نماز بخواند, زيرا قيام رکن نماز است مگر براي افراد زير:

·      کسي که نماز خوف در حالت جنگ مى خواند, براي وي جايز است سواره نماز بخواند.

·   بيماري که توانايي ايستادن ندارد, در صورتيکه توانايي نشستن دارد, نشسته نماز بخواند واگرنه بر پهلو خوابيده نماز بخواند.

·   کسي که نماز نفل(سنت) مى خواند, برايش جايز است که سواره نماز بخواند، همچنين مى تواند نشسته نماز بخواند، با اشارة سر رکوع و سجده نمايد، چنانچه بيمار هم همينطور نماز مى خواند, البته در اشارة سجده، سرش را بيشتر از اشارة رکوعش پايين آورد.

براي شخصي که نشسته نماز مى خواند جايز نيست که چيزي بر روي زمين بگذارد و بر آن سجده کند, بلکه اشارة سجده‌اش را پايين‌تر از اشارة رکوعش قرار دهد چنانچه ذکر شد. و اين هنگامي است که نتواند مستقيماً پيشاني خود را بر زمين بگذارد.

نمازخواندن در کشتي و هواپيما

 

* خواندن نماز فرض در کشتي و همچنين در هواپيما جايز است.

* و اگر از افتادن بيم داشته باشد، مى تواند در کشتي و هواپيما نشسته نماز بخواند.

* و براي نمازگزار جايز است که به علت پيري يا ضعف بدنش در هنگام قيام بر ستون يا چوبدستي(عصا) تکيه دهد.

جمع نمودن ميان ايستادن و نشستن

 

انسان مى تواند نماز شب (تهجد) را ايستاده يا نشسته بخواند, و يا ميان ايستادن و نشستن جمع نمايد، بدينصورت که نماز را نشسته آغاز کند, مقداري بخواند و اندکي قبل از رکوع بلند شود و چند آيه‌اي ايستاده بخواند. و بعد از آن رکوع و سجده نمايد, سپس در رکعت دوم همين طور عمل کند.

* و هر گاه نشسته نماز خواند چهار زانو بنشيند, يا هر طوري که برايش راحت باشد. نماز خواندن با کفش

 

* پاي برهنه و همچنين با کفش نماز خواندن جايز است.

* و بهتر اينست که هر طور برايش ميسر شد، گاهي بدون کفش و گاهي با کفش نماز بخواند, و خود را براي پوشيدن و بيرون کردن کفش در نماز به سختي نياندازد، بلکه اگر پاي برهنه باشد، با پاي برهنه نماز بخواند، و اگر کفش پوشيده باشد، با کفش نماز بخواند، مگر اينکه مانعي وجود داشته باشد.

* و اگر کفشهايش را بيرون آورد نبايد در سمت راستش بگذارد, بلکه در سمت چپ خود بگذارد در صورتي که سمت چپش شخص نمازگزار نباشد، وگرنه آن را بين پاهايش[1] بگذارد, اين دستور و فرمان از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- به صحت رسيده است.

 


1 - در اين مسأله اشاره لطيفي است به اينکه کفشهايش را جلوي خود نگذارد, و اين ادبي است که بيشتر نمازگزاران نسبت به آن بى توجهي مى کنند و چه بسا مشاهده مى کنيم که بسوي کفشهايشان نماز مى گزارند!.

نماز خواندن بر منبر

 

* و براي آموزش مردم جايز است که امام بر مکاني بلند همچون منبر بايستد و نماز بخواند, پس بر آن تکبير گويد, قرائت کند, و رکوع نمايد, و در حالي که به عقب بر گردد پايين بيايد تا اينکه بتواند بر زمين (در کنار منبر) سجده نمايد. آنگاه به جاي خودش بر گردد و در رکعت دومي نيز همان کارهايي را انجام بدهد که در رکعت اولي انجام داد.

نماز خواندن به سوي ستره [1] و نزديك شدن به آن واجب است

 

نماز خواندن بطرف ستره واجب است, در مسأله ستره مسجد و غير مسجد و بزرگ و کوچک بودن مسجد تفاوتي نمى کند, زيرا رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- مى فرمايد: «لا تصلِّ إلاَّ إلى سترة ولا تدع أحداً يمر بين يديك, فإنَّ أبى فلتقاتله فإنَّ معه القرين». عموميت دارد.

يعني: فقط بسوي ستره نماز بخوان, و هرگز نگذار کسي از جلويت عبور کند, پس اگر کسي اصرار ورزيد با وي گلاويز شو (بجنگ) زيرا شيطان همراه وي است.

* نزديک شدن به ستره واجب است، زيرا رسول اکرم -صلى الله عليه وآله وسلم- به آن امر نموده است.

* فاصلة جايي که پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- سجده مى نمود تا ديواري که بطرف آن نماز مى خواند به اندازه عبور يک گوسفند بود. پس کسي که اينچنين عمل نمايد به آن نزديک شدن واجب عمل نموده است[2].

 

طول ستره

واجب است ستره به اندازة يک يا دو وجب از زمين بلند باشد, زيرا رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- فرموده است: «إذا وضع أحدکم بين يديه مثل مؤخرة الرحل[3] فَليُصَلِّ ولا يبالي مَنْ مَرَّ مِن وراء ذلك».

هر گاه يکي از شما جلوي خودش چيزي مانند آخر پالان شتر گذاشت، آنگاه نماز بخواند، و پشت آن اگر کسي عبور نمود, هيچ اشکالي ندارد.

* مستقيم در برابر ستره قرار گيرد, زيرا ظاهر دستور نماز بسوي ستره همين را مى رساند, اما اينکه مقداري سمت چپ يا راست ستره قرار گيرد بطوري که مستقيم و برابرش نباشد, به ثبوت نرسيده است.

* نماز خواندن بسوي درخت و ستون, و عصا و هر چيزي مانند آن که در زمين نصب شده باشد, جايز است.

* و همچنين اگر فرد بسوي همسرش که بر تخت خوابيده در حالي که زير لحاف است, نماز بخواند, اشکالي ندارد, و همچنين نماز خواندن بسوي حيوان اگر چه شتر باشد, درست است.

 

نماز خواندن بسوي قبر(گور) حرام است.

نماز خواندن بسوي قبر مطلقاً جايز نيست, فرقي نمى کند که قبر پيامبران باشد، يا قبر ديگران.

 

عبور کردن از جلوي نمازگزار حرام است، اگر چه در مسجد الحرام باشد:

هر گاه جلوي نماز گزار ستره وجود داشته باشد, عبور کردن از ميان وي و ستره ‌اش جايز نيست, در اين مورد مسجد الحرام و مساجد ديگر با هم فرقي نمى کنند. زيرا سخن پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم-: «کسي که از جلوي نمازگزار عبور مى کند اگر مى دانست چه گناهي بر وي مى باشد, هر آئينه چهل (چهل روز يا سال ...) مى ايستاد برايش بهتر بود از اينکه از جلويش عبور کند»[4], شامل همه مساجد مى شود.

 

بر نمازگزار واجب است که نگذارد کسي در جلويش عبور کند، اگر چه در مسجد الحرام باشد.

* براي کسي که بسوي ستره نماز مى خواند جايز نيست بگذارد کسي از جلويش عبور کند, بخاطر حديث سابق: «... هرگز نگذار کسي از جلويت عبور کند...).

و فرمان پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم-: «هر گاه يکي از شما بسوي چيزي (ستره‌اي) نماز خواند و کسي خواست از جلويش بگذرد, بايد با زدن به سينه ‌اش او را منع نمايد, و تا مى تواند او را برگرداند. و در روايتي آمده: «دوبار او را منع نمايد». پس اگر آن شخص خودداري نکرد در اينصورت با وي بجنگد زيرا که او شيطان است».

 

جلو رفتن براي مانع شدن از عبور

* براي جلوگيري از عبور غير مکلف مانند حيوان(چارپا)، يا کودک از جلوي نمازش, جايز است که يک قدم يا بيشتر به جلو برود, تا اينکه از پشت سر وي عبور کند.

 

آنچه نماز را قطع مى نمايد

* اهميت ستره در نماز براي شخصي که بسوي آن نماز مى خواند در اينست که از فاسد شدن نماز وي در صورتيکه از جلويش عبور شود, جلوگيري مى کند, بر خلاف کسي که ستره نگذاشته است, که در اين صورت اگر جلويش زني بالغ, و همچنين الاغ يا سگي سياه عبور کند نمازش قطع (باطل) مى شود.

 


1- چيزي که نمازگزار در جلو خودش قرار مى دهد تا کسي از سجدگاهش عبور نکند.

2- بنابراين آنچه مردم در تمام مساجدي که ديده ‌ام در سوريه وغيره انجام مى دهند, بطوريکه به دور از ديوار و وسط مسجد نماز مى خوانند, چيزي جز غفلت از اين دستور و فعل پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نيست.

3- آن چوبي است که در آخر پالان شتر است, و رحل (پالان) براي شتر مانند زين براي اسب مى باشد. وحديث اشاره به اين دارد که خط کشيدن روي زمين کافي نيست, و حديثي که در اين زمينه روايت شده ضعيف مى باشد.

4- واما حديث نماز پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در کنار مطاف بدون ستره در حالي که مردم در جلويش عبور مى کردند, صحيح نيست. و بعلاوه اينکه در آن ذکر نيست که مردم از ميان ايشان و محل سجده‌ اش عبور مى کردند.

3 ـ نيت

 

* بر نمازگزار لازم است آن نمازي را که براي آن برخاسته نيت نمايد، و با قلبش آن را معيّن کند. بعنوان مثال: فرض ظهر يا عصر يا سنت ظهر يا سنت عصر ـ و نيت شرط يا رکن مى باشد, و اما تلفظ نمودن نيت با زبان بدعت و مخالف سنت است, و هيچ يک از ائمه چهارگانه اين را نگفته است.

4 ـ تكبير الإحرام «تحريمه»

 

پس با گفتن: «الله اکبر» که رکن است, نماز را آغاز نمايد, زيرا که رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- فرمود: «پاکيزگي و طهارت کليد نماز است, و تکبير سبب تحريم آن, و سلام سبب تحليل آن است»[1].

* در تمام نمازها با صداي بلند تکبير نگويد مگر اينکه امام باشد.

* هر گاه نياز باشد مثل بيمار بودن امام, و آهسته بودن صدايش، يا بسيار بودن جماعت نمازگزاران, جايز است که مؤذن تکبير امام را به مردم برساند.

* پيرو تکبير نگويد مگر بعد از اينکه تکبير امام تمام و کامل شود.

 


1 - يعني: تحريم آن افعالي که خداوند حرام گردانده و همچنين تحليل آن, يعني: تحليل آن چـه که در بيرون از نماز حـلال گردانده است. و مقصود از تحريم و تحليل: محرم (حرام شده) و محلل (حلال شده) مى باشد.

 

بلند کردن دستها و چگونگي آن

 

همزمان با تکبير، يا قبل از آن، و يا بعد از آن, دستهايش را بلند نمايد, همه اينها در سنت به ثبوت رسيده است.

 * و در حالي که انگشتان کشيده شده، دستهايش را بلند کند.

* و دو کف دستش را برابر شانه هايش قرار دهد, وگاهي در بلند نمودن دستها مبالغه نمايد بطوريکه نزديک گوشهايش برساند[1].

 


[1] و اما با انگشتان ابهام نرمه گوش را دست زدن و گرفتن, در سنت هيچ اصلي ندارد, بلکه نزد من اين کار ريشه در وسوسه دارد.

دست بستن و چگونگي آن

 

* بعد از تکبير دست راستش را بر دست چپ بگذارد, و اين از سنت پيامبران -عليهم السلام- مى باشد و رسـول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- يارانش را به آن امر نموده است, پس باز گذاشتن آن جايز نيست.

* دست راستش را بر پشت کف چپش  و بر مچ آن بگذارد.

*و گاهي با دست راست دست چپ را بگيرد [1].

جاي گذاشتن:

* دستهايش را فقط روي سينه ‌اش بگذارد و در اين مورد زن و مرد يکسان مى باشند[2].

* و گذاشتن دست راست بر پهلو جايز نيست.

 


[1] اما جمع کردن ميان گذاشتن دست و گرفتن بطور همزمان که بعضي از متأخرين آنرا پسنديده ‌اند در سنت اصلي ندارد.   

[2] و دست را بر غير سينه گذاشتن يا ضعيف است و يا اصلي ندارد.

خشوع و نگاه کردن به جاي سجده

 

* بر نمازگذار لازم است که در نمازش خشوع و فروتني نمايد, و از نقش و نگارها و هر آنچه که او را از نماز بخود مشغول مى سازد, اجتناب و دوري کند و هنگام حاضر شدن غذايي که اشتهاي خوردن آن را دارد, و همچنين هنگامي که ادرار و مدفوع به وي فشار آورده است (احتياج به دستشويي رفتن دارد) نبايد در اين حال نماز بخواند.

* و در حالت قيام به سجده‌ گاهش نگاه کند.

* نبايد گردن يا سينه به چپ و راستش حرکت کند, زيرا اين نوعي دزدي است که شيطان از نماز بنده مى ربايد.

* و همينطور بلند کردن چشم بسوي آسمان جايز نيست. دعاي استفتاح

 

* سپس قرائت را با برخي از دعاهاي ثابت شده از رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- آغاز نمايد, و دعاهاي استفتاح بسيارند که مشهورترين آنها: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، وَتَبَارَكَ اسْمُكَ، وَتَعَالَى جَدُّكَ، وَلاَ إِلَهَ غَيْرُكَ» [1], مى باشد.

و فرمان رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- به خواندن دعاي استفتاح به ثبوت رسيده است, در نتيجه شايسته است که هميشه آنر بخواند [2].

 


[1] پروردگارا تو را به پاکي ياد مى کنم و تو را ستايش مى گويم, و با برکت است نام تو، و بلند مرتبه است بزرگواري تو, و بجز تو معبودي بحق نيست.  

[2] و کساني که مايلند بر بقيه ادعيه استفتاح اطلاع يابند به کتاب «صفة الصلاة» (ص72 ـ73) چاپ دهم يا يازدهم، و ترجمه فارسى آن از انتشارات حرمين ـ زاهدان، مراجعه نمايند.  

5 ـ قرائت

 

* سپس واجب است که به خدا پناه ببرد «أعوذ بالله» بگويد و ترک آن گناه محسوب مى شود.

* و سنت است که گاهي: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم, من همزه ونفخه ونفثه» بگويد. و نفث در اينجا بمعناي شعر مذموم مى باشد.

* وگاهي نيز: «أعوذ بالله السميع العليم، من الشيطان الرجيم» بگويد.

*آنگاه در نمازهاي جهري و سري(نهفته), با صداي آهسته «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويد.

خواندن فاتحه

 

* سپس سورة فاتحه را کاملاً بخواند و «بسم الله الرحمن الرحيم» نيز جزء آن است. بايد دانست که خواندن فاتحه رکن نماز است و بدون آن نماز صحيح نمى شود, پس حفظ نمودن آن براي کساني که زبانشان عربي نيست واجب است.

* کسي که توانايي حفظ فاتحه را ندارد, کافي است که بگويد: «سبحان الله, والحمد لله, ولا إله إلاَّ الله, الله أکبر, ولا حول ولا قوة إلاَّ بالله».

* و سنت است که آنرا آيه آيه بخواند, يعني بر آخر هر آيه ‌اي توقف کند, به اين صورت که:  ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ بگويد سپس وقف کند, آنگاه بگويد: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾.

سپس وقف نمايد, آنگاه بگويد: ﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ سپس وقف کند, آنگاه بگويد: ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾. سپس وقف کند, و تا آخر اينچنين بخواند.

وتمام قرائت پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- اينچنين بود, و بر هر آيه ‌اي وقف مى نمود, و آنرا با آيه بعدي وصل نمى نمود, گرچه از نظر معنا به آن وابسته باشد.

* و «مالک», «مَلِک» خواندن هر دو جايز مى باشد.

 

خواندن سوره فاتحه براي مقتدي (پيرو):

بر مقتدي واجب است که در نمازهاي سري پشت سر امام سورة فاتحه را بخواند, و همچنين در نمازهاي جهري در صورتي که قرائت امام را نشنود, يا اگر امام بعد از خواندن آن سکوت نمود بطوري که مقتدي بتواند سورة فاتحه را بخواند, اگر چه اين سکوت در سنّت به نظر ما ثابت نيست[1].

 

بعد از فاتحه خواندن

* سنت است که بعد از خواندن سورة فاتحه در دو رکعت أوّلي يک سوره, يا چند آيه بخواند, همچنين در نماز جنازه.

* گاهي بعد از فاتحه قرائت چند آيه را طولاني نمايد, و گاهي هم بخاطر مشکلاتي چون سفر, سرفه, بيماري, يا گرية کودک قرائت را کوتاه نمايد.

* قرائت قرآن در نماز چند صورت دارد: مثلاً: قرائت در نماز صبح طولانى تر از بقيه نمازهاي پنجگانه است, و به ترتيب بعد از آن نماز ظهر, نماز عصر, عشاء, و در پايان نماز مغرب در غالب اوقات.

* قرائت در نماز شب از قرائت همة نمازها طولانى تر است.

* در سنت معلوم است که قرائت رکعت اول طولانى تر از قرائت رکعت دوم نمايد.

* و قرائت در دو رکعت آخر به اندازة نصف قرائت در دو رکعت اول کوتاهتر نمايد[2].

 

در هر رکعت فاتحه خواندن:

* خواندن فاتحه در هر رکعت واجب است.

*و همچنين سنت است که احياناً در دو رکعت آخر چيزي غير از فاتحه بخواند.

* براي پيشوا جايز نيست بيشتر از آن مقداري که در سنت وارد شده, نماز را طولاني نمايد, زيرا با اينکار براي کساني که پشت سر وي هستند کار را دشوار مى نمايد, شايد مرد بزرگسالي يا بيماري, يا زني که کودک شيرخوار دارد و يا شخصي که کاري ضروري دارد پشت سرش باشد.

 

 


[1] در کتاب سلسله أحاديث ضعيفه (شماره 546 و 547) مستند کساني که به آن قائل هستند و پاسخ به آنها را ذکر نموده ‌ام.  

[2] تفصيل اين مسأله را مى توانيد در کتاب «صفة الصلاة» (ص83) چاپ يازدهم بخوانيد، همچنين به چاپ فارسي آن از انتشارات حرمين ـ زاهدان مراجعه كنيد.   

بلند و آهسته خواندن

 

* خواندن فاتحه و برخي از آيات قرآن را در نماز صبح, جمعه, نماز عيد, استسقاء (طلب باران), کسوف (ماه گرفتگي) و دو رکعت اول از نماز مغرب و عشاء با صداي بلند بخواند.

* و اما در نماز ظهر, عصر, رکعت سوم نماز مغرب و دو رکعت آخر نماز عشاء با صداي آهسته بخواند.

* براي امام جايز است که گاهي در نمازهاي سري آيه ‌اي بلند بخواند و پيروان آنرا بشنوند.

* و اما نماز شب و وتر را گاهي آهسته، و گاهي با صداي بلند بخواند, و در بلند نمودن آواز اعتدال را رعايت نمايد.

خواندن قرآن با ترتيل (تجويد)

 

* سنت است که قرآن را با تجويد و ترتيل بخواند، نه يک نفس و با عجله, بلکه طورى بخواند که همه حروف آشکار شود، و صدايش به قرائت قرآن زينت بخشد, و با نواي خوب طبق آن احکامي که نزد اهل علم به تجويد معروف است, تلاوت نمايد, نه با نواهاي اختراعي و قوانين موسيقي معروف.

 

 

يادآوري به امام

* هر گاه قرائت براي امام دشوار گردد يا در اشتباه افتد, براي مأموم جايز است که امام را يادآوري کند.

6 ـ رکوع

* پس هنگامي که از قرائت فارغ شود, به اندازه‌اي که به نفسش بر گردد, سکوت نمايد.

* سپس همچنانکه در تکبيرة الإحرام ذکر شد دستهايش را بلند کند.

* و تکبير بگويد, و اين تکبير واجب است.

* آنگاه رکوع نمايد, به اندازه ‌اي که مفصلهايش استقرار پيدا کند، و هر عضوي بجاي خودش بر گردد, و اين رکن است.

چگونگي رکوع

 

* دستهايش را بر زانوهايش گذاشته, و زانوهايش را محکم بگيرد, و انگشتانش را باز بگذارد, اينها همه واجب است.

* و پشت خود را پهن و دراز نمايد - بطوري که اگر بر پشتش آب ريخته شود آنجا بماند- و اين واجب مى باشد.

* و سرش را پائين و يا بالا نگيرد, بلکه برابر با پشتش قرار دهد.

* دو آرنجش را از پهلويش دور نگه دارد.

* و در رکوعش سه مرتبه يا بيشتر, «سبحان ربي العظيم»[1] بگويد.

 

 


[1] اذکار ديگري براي گفتن در رکوع نيز وارد شده, برخي از آنها طولاني و برخي متوسط و برخي ديگر کوتاه مى باشند, به صفة صلاة النبي صلى الله عليه وسلم ص 113 چاپ يازدهم، و ترجمه فارسى آن مراجعه شود.  

برابر و يکسان قرار دادن ارکان با هم

 

* و يکسان قرار دادن ارکان در طولاني بودن, سنت است. پس رکوعش، و بلند شدنش بعد از رکوع, و سجودش، و نشستنش بين دو سجده، از نظر طولاني بودن بايد يکسان باشند.

* قرآن خواندن در رکوع يا در سجده جايز نيست.

(اعتدال) راست شدن از رکوع

 

* سپس پشت خود را از حالت رکوع بلند کند, و اين رکن است.

* و در اثناي اعتدال (راست شدن) «سمع الله لمن حمده». بگويد. و اين واجب است.

* به کيفيت‌ هايي که گذشت, دستهايش را در اعتدال بلند نمايد.

* سپس معتدل و مطمئن بايستد تا اينکه هر استخواني جاي خودش را بگيرد, و اين رکن است.

* و در اين حالت «ربنا ولك الحمد»[1] بگويد, و گفتن آن بر هر نمازگزاري واجب است, اگر چه پشت سر امام هم باشد [2].

زيرا که اين ورد مخصوص قيام است, اما «سمع الله لمن حمده» ورد اعتدال مى باشد.

* و اين قيام و رکوع را به يک اندازه طولاني نمايد، همچنانکه گذشت.

 

 


[1] و اذکار ديگري نيز هست که در اين رکن گفته مى شود, به صفه صلاه النبي صلى الله عليه وسلم (ص: 116) چاپ يازدهم مراجعه نماييد.  

[2] در اين قيام چون دست بستن وارد نشده است, مشروع نيست, جهت توضيح بيشتر به اصل کتاب صفه صلاه النبي صلى الله عليه وسلم مراجعه نماييد.  

سجده کردن بر زمين

 

* سپس «الله اکبر» بگويد و اين واجب است.

* و گاهي دستهايش را بلند نمايد.

 

بر دستها به زمين رفتن

 

* سپس براي سجده کردن بر دستهايش به زمين رود، و آن را قبل از زانوهايش بر زمين بگذارد، چون رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- چنين امر نموده, و همچنين از عمل آنحضرت -صلى الله عليه وآله وسلم- ثابت مى باشد, و ايشان نمازگزاران را از زانو زدن مانند شتر نهي کرده است, و شتر بر دو زانوئي که در دستهايش است, زانو مى زند.

* پس هنگامي که سجده کرد, -و اين رکني از رکنهاي نماز است- بر دو کف دستش تکيه نمايد و آنها را باز کند.

*و انگشتانش را به هم بچسباند.

* و آنها را به سوي قبله بگذارد.

* و دو کفهايش را برابر شانه‌هايش قرار دهد.

* و گاهي برابر گوش‌هايش بگذارد.

* واجب است که ساعدش را از زمين بلند کند, و آنطور که سگ دستهايش بر زمين مى گذارد بر زمين نگذارد.

* بيني و پيشانيش را محکم روي زمين بگذارد, و اين از ارکان نماز است.

* و همچنين زانوهايش را محکم روي زمين بگذارد.

* و همچنين سر انگشتان پاهايش را محکم بر زمين بگذارد.

*و پاهايش را راست و ايستاده بگيرد, همه اينها واجب است.

* و سر انگشتان پاهايش را به سمت قبله قرار دهد.

* و عقب(پاشنه) پاهايش را به هم نزديک کند و بچسباند. اعتدال (آرام گرفتن) در سجده

 

* بر نمازگزار واجب است که در سجده ‌اش اعتدال داشته باشد, به اين معنا که بر تمام اعضاي سجده ‌اش بطور مساوي و يکسان تکيه کند, و اعضاي سجده عبارتند از: پيشاني و بيني, و دو کف دست, ودو زانو, و سر انگشتان دو پا.

* و اگر کسي به اين کيفيت در سجده‌اش اعتدال را رعايت نمود، همانا بطور يقين اطمينان و آرام گرفته است, و همچنين اطمينان و آرام گرفتن در سجده از ارکان نماز است.

* و در سجده‌ اش سه بار يا بيشتر: «سبحان ربي الأعلى»[1] بگويد.

* و مستحب است که در سجده بسيار دعا کند, زيرا که اميد اجابت است.

* و همچنانکه گذشت سجده ‌اش را باندازة رکوعش طولاني نمايد.

* سجده بر زمين, و همچنين بر چيزهايي مانند: لباس, فرش, حصير, و مانند اينها, که بين زمين و پيشاني, مانع باشند جايز است.

* در سجده خواندن قرآن جايز نيست.

 

 


[1] و اذکار ديگري نيز وجود دارد که براي اطلاع از آنها مى توانيد به صفة صلاة النبي صلى الله عليه وسلم (ص27) چاپ عربي، و ترجمه فارسى آن، از انتشارات حرمين ـ زاهدان ـ ايران مراجعه نماييد.   

افتراش و نشستن ميان دو سجده

 

* سپس با گفتن «الله أکبر» سرش را بلند کند، و اين واجب است.

* در بعضي اوقات دستهايش بلند نمايد.

* آنگاه مطمئن و آرام بنشيند تا اينکه هر استخواني در جاي خودش قرار گيرد, و اين از ارکان نماز است.

* و پاي چپش را بگستراند (پهن کند) سپس بر آن بنشيند, و اين واجب است.

* و پاي راستش را ايستاده نگه دارد.

* و انگشتانش را بسوي قبله نگه دارد.

* و گاهي نشستن به صورت اقعاء[1] جايز است, و اقعاء بمعناي اين است که بر پاشنه و سينه قدمهايش بنشيند.

* و در اين جلسه: «اللهم اغفر لي, وارحمني, واجبرني, وارفعني, وعافني, وارزقني». بگويد.

* و اگر خواست: «رب اغفر لي, رب اغفر لي» بگويد.

* و اين جلسه را تقريبا به اندازه سجده ‌اش طولاني نمايد.


 


[1] اقعاء: اين است كه دو پاى خويش را بر زمين نهاده بطورى كه بدن او روى كف پاهاى او قرار گيرد.  

سجدهء دوم

 

* سپس «الله أکبر» بگويد, و اين واجب است. و بعضي اوقات با اين تکبير دستهايش را بلند نمايد.

* و سجدة دوم را انجام دهد, و اين سجده نيز از ارکان نماز است.

* و کارهايي را که در سجدة اول انجام داد, در اين سجده نيز انجام دهد.

 

جلسهء استراحت

* سپس وقتي که سرش را از سجدة دوم بلند نمود, و خواست براي رکعت دوم بلند شود, تکبير بگويد, و اين تکبير واجب است.

* و گاهي دستهايش را بلند کند.

* و چند لحظه معتدل و آرام بر پاي چپش بنشيند, تا اينکه هر استخواني به جاي خودش برگردد.

رکعت دوم

 

* سپس با دستهاي مشت کرده همانطور که شخص خمير کننده مشت مى کند, بر زمين تکيه کند, و براي رکعت دوم برخيزد, و اين رکعت دوم از ارکان نماز است.

* و همان کارهايي که در رکعت اول انجام داد در رکعت دوم نيز انجام دهد.

* مگر اينکه دعاء استفتاح را در رکعت دوم نخواند.

* و رکعت دوم را از رکعت اول کمي کوتاهتر کند.

نشستن براي تشهد

 

* و پس از اينکه از رکعت دوم فارغ شد, براي تشهّد بنشيند, و اين واجب است.

* و به حالت افتراش, بنشيند چنانچه در جلسة (نشستن) ميان دو سجده گذشت.

* اما در تشهد جايز نيست که بصورت اقعاء بنشيند.

* و کف دست راستش را بر ران و زانوي راست, بگذارد, و آخر آرنج راستش را بر رانش بگذارد، و از آن دور ننمايد.

* و کف دست چپش را بر ران و زانوي چپش بگستراند.

* و جايز نيست بر دستش تکيه زده و بنشيند, مخصوصاً بر دست چپ.

 

حرکت دادن انگشت, و نگاه بسوي آن

* گاهي همة انگشتان دست راستش را مشت کند, و انگشت ابهام را بر انگشت وسطي بگذارد.

* و گاهي انگشت ابهام را با وسطي حلقه نمايد.

* و با انگشت سبّابه (شهاده) بسوي قبله اشاره کند.

* و به انگشتش نگاه کند.

* و از اول تشهد تا آخرش آنرا حرکت دهد و با آن دعا نمايد.

* و با انگشت دست چپش اشاره نکند.

* و همه اينهايي که گفته شد در هر تشهد انجام دهد.

 

لفظ تشهد و دعا خواندن بعد از آن

* تشهد واجب است, و اگر فراموش نمود سجده سهو بجاي آورد.

* و تشهد را آهسته بخواند.

* و لفظ آن: «التَّحِيَّاتُ ِللهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَى النَّبِيُّ[1] وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاَتُهُ، السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِيْنَ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ» مي باشد.

وبعد از آن بر پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- درود بفرستد, پس چنين بگويد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ»[2].

و اگر خواستي که مختصر بخواني, بگو:

 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ».

* سپس از دعاهاي وارد شده هر دعايي که مورد پسند وي است, انتخاب نموده و در اين تشهد, با آن دعاها خداوند را بخواند.

 

 


[1] واين لفظ (يعني: علي النبي) بعد از وفات پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- مشروع و جايز است, زيرا اين لفظ در تشهد ابن مسعود وعائشه وابن زبير وابن عباس –رضي الله عنهم- به ثبوت رسيده است, و کسي که خواهان تفصيل اين مسأله است به کتابم صفة صلاة النبي (ص142) مراجعه نمايد.  

[2] در کتابم الفاظ ثابت ديگر تشهد وجود دارد, وآنچه در اينجا ذکر کرده‌ام صحيح‌ترين آنها مى باشد.   

رکعت سوم و چهارم

 

* سپس تکبير بگويد، و اين تکبير واجب است, و سنت اين چنين است که در حالي که هنوز نشسته است تکبير بگويد.

* و گاهي دستهايش را بلند کند.

* سپس براي رکعت سوم بلند شود, و اين رکعت مانند رکعت بعدي (چهارمي) رکن نماز است.

* و هنگام برخاستن براي رکعت چهارم همين کارها را انجام مى دهد.

* مگر قبل از اينکه براي رکعت چهارم بلند شود, آرام و معتدل بر پاي چپش بنشيند (جلسۀ استراحت) تا اينکه هر استخواني بجاي خودش برگردد.

* آنگاه با تکيه کردن بر دستهايش بلند شود, همچنانکه در برخاستن به رکعت دوم انجام داد.

* سپس در هر يک از رکعت سوم و چهارم واجب است سورۀ فاتحه را بخواند.

* و گاهي يک آيه يا بيشتر بعد از فاتحه بخواند.

قنوت نازله

* براي نمازگزار سنت است بخاطر مصيبتي که بر مسلمانان وارد شده قنوت بخواند و براي آنها دعا نمايد.

* و جاي خواندن قنوت بعد از برخاستن از رکوع و گفتن «ربنا لک الحمد» مى باشد.

* دعاي مخصوصي ندارد, بلکه دعاهايي را که با آن مشکل و مصيبت مناسبت دارد بخواند.

* و در اين دعاي قنوت دستهايش را بلند مى کند.

* و اگر امام است دعاي قنوت را با صداي بلند بخواند.

* و کساني که مأموم هستند آمين بگويند.

* و هنگاميکه از دعا فارغ شد تکبير گفته و سجده نمايد.

 

قنوت وتر و جاي خواندن آن

* خواندن دعاي قنوت در وتر گاهي اوقات مشروع و جايز است.

* و جاي آن قبل از رکوع است، بخلاف قنوت نازله.

* و در آن اين دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اهْدِنِيْ فِيْمَنْ هَدَيْتَ، وَعَافِنِيْ فِيْمَنْ عَافَيْتَ، وَتَوَلَّنِيْ فِيْمَنْ تَوَلَّيْتَ، وَبَارِكْ لِيْ فِيْمَا أَعْطَيْتَ، وَقِنِيْ شَرَّ مَا قَضَيْتَ، فَإِنَّكَ تَقْضِيْ وَلاَ يُقْضَى عَلَيْكَ، إِنَّهُ لاَ يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ وَلاَ يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ، تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَيْتَ، وَلاَ مَنْجَا مِنْكَ إلاَّ إِلَيْكَ».

* و رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- اين دعا را به اصحابش آموزش داد, پس نبايد چيزي بر آن افزود, مگر درود و صلاة بر پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- که بخاطر ثابت بودنش از اصحاب –رضي الله عنهم- جايز است.

* سپس رکوع و دو بار سجده کند, چنانکه گذشت.

تشهد آخري, و نشستن به حالت تَوَرُّک[1]

* سپس براي تشهد آخري بنشيند, و هر دو تشهد واجب است.

* و کارهايي را که در تشهد اول انجام داد در اين تشهد هم انجام دهد.

* بجز اينکه در اين تشهد بحالت تورک بنشيند, به اين کيفيت که سرين چپش را بر زمين گذاشته، و هر دو قدمش را از يک سمت بيرون بياورد، و پاي چپ را زير ساق پاي راستش قرار دهد.

* و قدم راستش را نصب کند.

* و گاهي پهن کردن آن نيز جايز است.

* و با کف دست چپش زانويش را بگيرد و بر آن تکيه زند.

 

واجب بودن درود بر پيامبر -صلى الله عليه وسلم- و از چهار چيز پناه خواستن

* بر نمازگزار واجب است در اين تشهد بر پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- درود بفرستد، و ما بعضي از درود را در تشهد اول ذکر نموديم.

* و همچنين بر نمازگزار واجب است از چهار چيز, به خداوند پناه برد و بگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيْحِ الدَّجَّالِ»[2].


 


[1] متورك به اين معنى: طورى دو زانو بنشيند كه پشت پاى چپ، روى كف پاى راست قرار بگيرد.  

[2] فتنۀ محيا: فتنه ‌هايي که در زندگي انسان بر اثر دنيا و شهواتش براي وي اتفاق مى افتد, و فتنۀ ممات: عبارت است از فتنۀ قبر و سؤال دو فرشته, و فتنۀ مسيح دجال: آن کارهاي خارق العاده ‌اي که به دستش آشکار مى شود, و با آن بسياري از مردم را گمراه مى سازد, و با ادعاي الوهيت او را پيروي مى نمايند.  

دعا نمودن قبل از سلام

 

* سپس با انتخاب خودش از آن دعاهايي که در کتاب و سنت به ثبوت رسيده است براي خودش دعا نمايد. و اين دعاها بسيارند و دعاهاي خوبي هستند, اما اگر چيزي از اين دعاها نمى دانست, آنچه برايش ميسر است, و در دين و دنيا به وي فايده مى رساند, دعا کند.

سلام دادن و انواع آن

 

* سپس بطرف  راستش «السلام عليكم ورحمة الله» گويد, و آنقدر صورتش را بچرخاند تا اينکه سفيدي رخسارش ديده شود, و سلام از ارکان نماز است.

* و پس از آن بطرف چپش سلام دهد تا اينکه سفيدي رخسار چپش ديده شود, اگر چه در نماز جنازه باشد.

* امام براي سلام دادن صداي خودش را بلند مى کند، مگر در نماز جنازه که با صداي آهسته سلام دهد.

* و سلام دادن انواعي دارد:

اول: بطرف راستش: «السلام عليكم ورحمة الله وبرکاته».

وبطرف چپش: «السلام عليكم رحمة الله», بگويد.

دوم: مانند سلام اول سلام بگويد بدون اينکه: «وبرکاته» بگويد.

سوم: بطرف راستش: «السلام عليكم ورحمة الله», وبطرف چپش: «السلام عليكم» بگويد.

چهارم: روبروي خود يک سلام مى دهد, و در وقت سلام کمي به طرف راستش مايل مى شود.

اي برادر مسلمان!

 

اين فرصت برايم پيدا شد تا روش نماز پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- را مختصر نمايم. کوشش نمودم تا چگونگي نماز را براي شما نزديک نمايم تا براي شما واضح و روشن گرديده و در ذهن شما مجسم گردد و بطوريکه گويا نماز رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- را در برابر چشمانت مى بيني، پس اگر تو چنانچه من نماز پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- را توصيف نمودم, نماز بخواني, اميدوارم خداوند از تو بپذيرد، زيرا در اينصورت تو به قول پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم-: «صلّوا کما رأيتموني أصلي»[1] جامه عمل پوشيدي.

سپس بعد از اينها بر شما لازم است که اهميت حضور قلب, خشوع و فروتني در نماز را فراموش نکنيد، زيرا که حضور قلب و خشوع مقصود بزرگ و اصلي ايستادن بنده در جلوي پروردگارش مى باشد, و هر اندازه که با خشوع و فروتني بيشتر نماز بخواني، و نمازت به چگونگي و کيفيت نماز رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- نزديکتر باشد, از آن نتيجه و ثمره ‌اي که پروردگارمان به آن اشاره نموده: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾[2] بيشتر برخوردار خواهي شد.

و در پايان از خداوند بزرگ مسألت دارم که نمازها و بقيۀ اعمالمان را بپذيرد, و ثواب و پاداش آنها را براي روزي که ملاقاتش مى نمائيم, ذخيره نمايد. ﴿يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[3]. ﴿وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾

پايان ترجمه23 رمضان 1420هـ. ق.


 


[1] آنگونه که مرا مى بينيد نماز مى خوانم، نماز بخوانيد.   

[2] همانا نماز, انسان را از کارهاي زشت و منکر باز مى دارد.  

 [3]روزي که مال و فرزندان به آدمي زاد فائده نمى رسانند, مگر کسي که با دلي پاک و خالي از شرک در درگاه الهي حاضر شود.   

گزارش تخلف
بعدی